۲۳ مرداد ۱۳۹۲

صد سال سینما




چاپ اول نوشته در روزنامه همشهری - به مناسبت صدمین سالگرد اختراع سینما-دیماه ۱۳۷۴



در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ (هفتم دی ۱۲۷۴هش) برادران لومیر برای اولین بار در جهان نمایش عمومی فیلم را بر پردهای بزرگ ترتیب دادند.و اینک  (۲۸دسامبر۱۹۹۵ هفتم دی ۱۳۷۴) صد سال  از  این اولین نمایش عمومی فیلم در زیرزمین گراند کافه پاریس میگذرد. هرچند در آنزمان لومیرها به کار خود اعتماد داشتند اما مطمئنا نمیدانستند اولی روز نمایش این فیلم مبدأ تاریخ سینما خواهد شد و آن زیر زمین به عنوان اولین سینمای جهان در تاریخ خواهد ماند. اولین نمایش عمومی فیلم که برادران لومیر برپا کردند برای روزنامههای زمان خودش اتفاق مهمی نبود  زیرا در آن روزها بازار اختراعات چنان گرم بود که دیگرهر اختراعی ارزش خبری چندانی نداشت، اما مردم از اختراع و از فیلمهای لومیر استقبال کردند و نمایش
فیلمها با هجوم مردمی که برای تماشا میآمدند ادامه یافت و کار اختراع جدید بالا گرفت. توماس. ال. ادیسون که قبل از برادران لومیر گامهای مهمی برای اختراع سینما برداشته بود در آن زمان هنوز به نمایش فیلم با دستگاه کینتوسکوپ خود، که  مانند شهر فرنگ فقط یک تماشاگر میتوانست از دریچه کوچک آن فیلم را تماشا کند ادامه میداد و امیدی هم به آینده  سینماتوگراف لومیرها که مردم گروه گروه پای پرده بزرگ آن به تماشا می‌نشستند نداشت اما وقتی متوجه در آمد سرشار آنها شد به زودی تغییر عقیده داد و این پیشگام همیشگی در نوآوری و اختراعات اینبار به پیروی از لومیرها و یکسال  پس از آنها دستگاهی به  نام ویتاسکوپ برای نمایش روی پرده بزرگ ساخت اولین ها و اولین توقیف
لومیرها نه تنها اولین کسانی بودند که برای نمایش عمومی فیلم سالنی کرایه کردند و بلیت فروختند بلکه در تجربه بسیاری از آنچه که سینما با آن روبرو شد نخستین ها شدند، آنها برای اولین بار طعم توقیف فیلم را چشیدند و این هنگامی بود که یکی از گروههایی که به سراسر دنیا، از اروپا و آمریکا گرفته تا شرق دور گسیل داشتند به هنگامی که به روسیه رسید از قضا با مراسم تاجگذاری نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه روبرو شد، در این مراسم پس از تاجگذاری و به هنگامیکه غذای رایگان در میان مردم پخش میکردند هجوم وحشتناکی اتفاق افتاد و پنجهزار نفر در آن کشته شدند، فیلمبردار لومیر از لحظات این فاجعه فیلم گرفت اما از آنجا که حکومت تزار نمیخواست خبری از آن به کشورهای دیگر برسد آنرا توقیف کرد. لومیرها در ضمن نخستین کسانی بودند که ارزش دوگانه تصویر را که یکی تصویر ساده واقعیت و دیگری تأثیر فرا واقعیتی تصویر است دریافتند . به عنوان مثال آنها از طرفی به ‌گروه هایی که برای نمایش فیلم به روستاها میفرستادند گفته بودند برای آنکه روستائیان اختراع جدید را به حساب جادو و حیله‌ای نگذارند با ورود به هر روستا ابتدا تصاویری از محل تهیه کرده و نمایش دهند تا مردمی که به تماشای فیلم میامدند با دیدن تصاویری ساده و کاملا واقعی از روستای خود مطمئن شوند که حیله‌ای در کار نیست، اما از طرف دیگر آنها برای اولین بار (آگاه یا ناخودآگاه) دست به تهیه تصاویری زدند که تأثیر شگرف آن ناشی از به کار بردن شگردی تصویری بود  مثلا آنها برای فیلمبردای از ورود قطاری به ایستگاه چنان زاویه‌ای را برگزیدند که به هنگام نمایش گویی قطار به شکل هجوم مهیبی یک راست به سمت  تماشاگران حرکت میکند. با تماشای این لحظه نخستین تماشاگران سینما چنان ترسیدند که برای فرار به سمت درها دویدند و درست لحظاتی پس از آنکه ضرب شصت قدرت تصویر را چشیدند متوجه شدند حیله‌ای در کاربوده استسینما از نگاه اولین‌ها جالب اینکه هنگام نمایش فیلم در ایران نیز شبیه این اتفاق تکرار میشود. محمد علی جمالزاده در صد سالگی در خاطرات خود میگوید: ...دیدیم .کم کم کم ازاون دور یک خط آهنی، که شاید منظور همان قطار باشد، جلو میاد، هی بزرگتر میشه بقدری این خط آهن تند میآمد که ... خیال کردیم الان میاد پدرمونو در میاره بعد دیدیم گفتنند نه نهنه بنشینید، این سینماست. همچنین ماکسیم گورگی نویسنده سرشناس شوروی، روسیه، پس از تماشای یکی از فیلمهای لومیر  در سال ۱۸۹۶ چنین نوشت « هنگامیکه چراغهای سالنی که اختراع لومیرها در آن نمایش دادهمیشد خاموش شد تصویر بزرگ خاکستر‌ی رنگی بر پرده افتاد، خیابانی در پاریس، همچنان که  خیره به تصویر ثابتی که در آن کالسکه‌ها، ساختمانها و مردمی که در حالات مختلف خشکشان زده بود مینگریستیم به ناگهان جنبشی عجیب پرده را لرزاند و تصویر جان گرفت، کالسکه‌ها از نقطه‌ای در عمق تصویر یکراست به سمت ما حرکت کردند، به سوی تاریکی‌ای که ما در آن نشسته بودیم، تصاویر در سکوتی عجیب و ناشناس میگذشتند و  در آنها از صدای چرخ  کالسکهها ، گامها و صدای گفتگو خبری نبودادیسون و سینماادیسون و همکارش دیکسون قبل از لومیر برای نخستین بار فیلم رول (نوار فیلم) را که در سال ۱۸۸۹توسط ایستمن کداک ساخته شد در  سینما به کار گرفتند و نیزدیکسون بود که برای حرکت دادن فیلم در دوربین فیلمبرداری و پروژکتور اولین بار به فکر ایجاد سوراخهایی در امتداد لبههای فیلم افتاد و  مشکل چرخش فیلم در دوربین و پروژکتور را حل کرد و  راه را برای لومیرها و دیگران هموار ساخت و این روش همچنان تا به امروز ادامه دارد. گذشته از این  میتوان گفت که ادیسون و همکاران وی قبل از اختراع سینما بسیاری از اصول
فنی مهم را عرضه کردند و در واقع تنها کارباقیمانده برای لومیرها اضافه کردن پرده بزرگ بود

بازگشت به عقب،  تصویر متحرک چگونه شکل گرفت اما سینما بسیار قبل تر از ادیسون  و برادران لومیر نطفه بست و از همان آغاز کار به مدد دو نیرو پیش رفت، یکی نیروی علم و فن  ونیروی دیگر آن عشقی که در نهاد بشری است و بی تاب آن است که واقعیت را یکبار دیگر و به شکلی که خود می‌فهمد و احساس میکند بسازد. ریشه سینما  از این جنبه  به دور دستهای محووغریب بازمیگردد، از همان زمان که بشر در جلوی آتش ایستاد و تصویر (یا سایه) خود را بر دیواره چادرهایی که در آن میزیست به بازی و حرکت در آورد، شاید این نهاد از همان  زمان  کار خود را آغاز کرده باشد. البته بعدها یادگرفت که شکل حیوانات را از پوست  درآورد و سایه شکل ها را به صورت شخصیتهایی که ساخته بود بر دیواری به رقص در آورده و یا به جنگ اندازد. در زمانهای  بعد  به دستاورهای فنی قابل تری رسید و فانوس جادو را اختراع کرد و به وسیله آن توانست نقاشی روی یک شیشه شفاف را به کمک نور شمع و یک عدسی  بر دیوار انداخته و آنرا تماشا کند، این دستگاه تا جایی پیش رفت  که وقتی در قرن هفدهم کشیش دانشمندی به نام آتاناسپوس کرشر تصاویری از عروج مسیح را با آن به نمایش گذاشت تماشاگران چنان شگفت زده شدند که پنداشتند معجزه‌ای رخ داده است و خود کرشرهمچون جادوگری مورد توجه قرار گرفت و این نهاد بشری باز همچنان بی تاب  آن بود که در تصاویر ثابت جانی بدمد وواقعیت معنا داری بیافریند. اما تا مدتها علم و دانش هنوز نیروی چندانی  برای کمک به وی نداشت ، با  این وجودسرانجام با استفاده از آخرین ذراتی که از علم در کف داشت و به مدد پشتکاری عاشقانه فانوس جادو را به دستگاه فانتاس ماگوریا ارتقا داد و بدین وسیله توانست در ضمن نمایش تصاویر آنها را بزرگ  و کوچک  کند و در واقع به ایجاد نوعی حرکت در تصاویر دست یافت. این امکان جدید وسیله‌ای برای ارائه نمایش‌هایی هذیان گونه و اعاب برانگیز شد. یکی از تماشاگران نمایشی را که   دیده بود اینگونه شرح میدهد :«...فضا تاریک شد و تصویری از مینروا (اله رم باستان) با لباسی قرمز و یک جغد برپرده ظاهر گشت آنگاه تصویر وی هر لحظه بزرگ و بزرگتر شد تا جایی که گویی جغد وی یکراست به سوی من میآمد، من با صدای بلند جیغ کشیدم. این صحنه به کابوسهای من میمانست». در ادامه قرن نوزدهم پیشرفت علم و اختراعات شتاب بیشتری گرفت، ابتدا با طرح فرضیه پیترمارک راجت در باره دوام تصویر در ذهن و رابطه آن با ایجاد حرکت در تصاویر دستگاه‌های نمایش تصویر متحرک متحول شد، بدنبال آن در سال ۱۸۳۹ عکاسی متولد شد و توانست عکس متحرک را در کنار نقاشی متحرک که تا آنزمان تنها بود رواج دهد و هنگامیکه دانشمندی به نام «ماری»که در حرکت پرندگان تحقیق میکرد نیازمند ضبط عکسهای پی در پی از پرواز پرندگان شد به تکنیک اولیه‌ای برای فیلمبرداری دست یافت، این زیست شناس اولین دوربین فیلمبردای را با نام تفنگ عکاسی که تا ۶ عکس را پی در پی میگرفت در سالهای ۱۸۸۱-۲ ساخت ، دیگر کار وارد مرحله تازه‌ای شده بود و دیگران آنرا ادامه دادند تا ادیسون ، دیکسون و سپس برادران لومیر از راه رسیدند و سینما آن شد که امروز استو حالا سینما...اکنون صد سال از نمایش اولین فیلم سینمایی میگذرد و سینما  به مهمترین هنر تصویری و پر جاذبه، و صنعتی پر سود تبدیل شده ‌است . از همان آغاز لومیرها با همه دانش و عشقی که داشتند به مدد توا ن مالی خود در انجام این کار موفق شدند و نیز درآمد سرشار آنان به حرفه جدید رونق بخشید. بیشتر ازیک دهه از اختراع سینما نگذشته بود که انحصارهای حرفه‌ای  و مالی سینما را در تسلط خود  گرفت  و سرانجام هالیود قطب نیرومند سینمای  جهان در حدود ۱۹۱۴  در آمریکا متولد شد و در کشورهای دیگر نیز، به جز برهه‌هایی کوتاه نفوذ انحصارهایمالی با سرمایه‌های کلان سینما را در دست گرفتند. این نیرو و روابط مربوط به آن هر کجا که موافق رشد بود دستاوردهایی عالی ببار آورد و هر جا که در جهتی مخالف وزید عرصه رابر رشد آن تنگ کرد و نه تنها برای هنر سینما بلکه برای بسیاری از استعدادهای بزرگ آن سرنوشت تلخی را رقم زد. ژرژ مه‌لیس یکی از مهمترین فیلمسازان آغاز کار سرانجام تنگدست شد و به روزنامه فروشی در متروی پاریس پرداخت. ادوین پورتر که با فیلم «دزدی بزرگ قطار» ۱۹۰۳پایه‌گذار زیبایی شناسی جدیدی در سینما شد سالهای آخر عمررا با شغلمکانیکی سپری کرد، آغازگران سینما در ایران نیز از این سرنوشت گاه تلخ یا سنگین گریزی نداشتند  و عبدالحسن سپنتا یکی از آنهاست، او پس از دختر لر(بزبان مردم فیلم جعفر و گلنار) که اولی فیلم ناطق فارسی شناخته میشود فیلم فردوسی را در بزرگداشت فردوسی ساخت . تا آنجا که به خاطر دارم کتاب تاریخ سینمای ایران روایتهای گوناگونی از توطئه‌‌‌هایی  که در دستگاه اداری رضا شاه و نیز توسط رقبای حرفه‌ای او برعلیه او چیده میشوند حکایت میکند توطئه‌هایی که  چنان آزار دهنده‌اند که سرانجام او را مجبور به انزوایی سنگین و همیشگی میکنند .اما این فهرست  داستانهای تلخ بهتر است  با گفته آمیخته به امید آرتور نایت، مورخ سینما، در باره یکی از نوابغ سینما، یعنی گریفیث   پایان داده شود« بالاخره استودیوی گریفث بدست طلبکاران افتاد...پایان سرگذشت او  پایان خوشی نیست و چون دیدن خواری بزرگان یا عقب افتادن نوابغ همیشه غم‌انگیز است، بهتر است همان هنرمند جوینده خستگی ناپذیری را که یک نسل تمام بازیگر و کارگردان تربیت کرد و الهام بخشید به یاد داشته باشیم


نسخهء  چاپ شده در روزنامهء همشهری (با اندکی تغییرات)